32 هفته گی روشا!
سلام دختر ناز من!
نمیدونم از کجا برات بگم از اول بگم اگه پراکنده نوشتم دیگه خودت به خانومیه خودت ببخش...اول از همه اینکه اولین چکاپ بیمارستان صارم رو رفتیم و خوب خداروشکر که همه چی خوب بود از محیط بیمارستان خیلی خوشم اومد اصلا عین بیمارستان نیست همه مریضایی هم که اومده بودن یا مامان بودن یا داشتن واسه مامان شدن تلاش میکردن کلا جو خوبی داشت...دکتری هم که بعد از کلی تحقیقات انتخاب کردم خانوم دکتر مصدق هست اونم خوب بود به نظرم امیدوارم تا اخر خوب باشه و برای زایمانم هم ازش راضی باشم...بعد از بیمارستان با حدیث و کوروش رفتیم هایپر استار و یه دلی از عزادراوردیم ولی من دیگه مثل قبل نمیتونم خیلی راه برم و زود خسته میشم تو شدلم احساس کشیدگی میکنم کلا هر جایی که میریم از قبل هی میگیم خدا کنه صندلی داشته باشه که تا خسته میشم بشینم رو صندلی خلاصه که خیلی نسبت به ماه پیش سنگین شدم و نشستن پاشدن برام شده عذذذذذذذااب واااای به روز که روی زمین بشینم 10 دور دوره خودم میچرخم تا پاشم اونم با کلی آه و اوه!!!تازه سعی کردم خیلی تو خونه نمونم پیاده روی کنم و ورزش کنم ولی خوب ماههای اخر همینه دیگه!هفته پیشم که کلاااااا برف اومد عجب برفی هم اومد یه 2 3 روزی تو خونه حبس شدیم به معنای واقعی!!!دیگه 4 شنبه ای خیلییییی حوصله ام سررفته بود و همچنان برف میبارید ولی به بابایی گفتم دیگه باید بریم بیرون من پوسیدم تو خونه و بابایی هم با کلی ترس و استرس منو برد بیرون و خیلی هم خوش گذشتکادوی ولنتاین برام خرید منم که از قبل براش خریده بودم بهش دادم کادومو خیلییییییییییییییییییییی دوست دارم دخترم...فقط زودتر کادوهامونو دادیم چون بابایی نیست و سفرهفردا شبشم خونه عمه نیلوفر بودیم که برای باباییتولد گرفته بودن خیلی خوش گذشت
جمعه هم بابایی از صبح در حاله بدو بدو بود برای شب که میرفت!
راااااااااااستی عکسای بارداری رو هم گرفتیم خیلیییی خوب شده همشون و دوست دارم یه دونه اشو برات میذارم اینجا مه ببینی چه نخوذی بودی تو دل منتکوناتم که ماشالله قوی شده و ساعتاشم تغییر کرده ولیییییییییییی امان از اون روزایی که دلت نمیخواد زیاد تکون بخوری من از دلشوره و استرس غش میکنم تا خانومم به خودشون یه تکونی بدنمامان جون اذیتم نکن دیگهههه زیاد تکون بخور که خیالم از خوب بودنت راحت باشهههههه
دیگه دیگه جونم برات بگه که بابایی هم تقریبا تا دوهفته دیگه نیست امیدوارم اینبار زود بگذره
خوب عروسکممممم اینم عکسی که من تو هفت ماهگی انداختم تو جوجه تودلم انقدی بودی
مثل همیشه امیدوارم خوب باشی سعی کن تو دلم بهت خوش بگذره ه ه
خدایاااااااااا شکرت.