روشا خانوم
سلام دختر ناز من
مامانی من واقعا شرمنده امولی واقعا وقتم نمیرسه که بیام اینجا و برات بنویسم از این روزات!!!و حیف که این روزا عین باد داره میگزره بعضی وقتها تو گوشت میگم صبر کن انقدر عجله نکن برای بزرگ شدن!
بند بند وجودت رو میپرستم حسم فراتر از دوست داشتنه و نهایت عشق
از بوی تنت مست میشم با خنده هات میرم بهشت وقتی تو بغلم شیر میخوری و با دستت تو صورت من میچرخی انگار دنیا تموم میشه فقط منم و تو از نگاه کرذنت سیر نمیشم بعضی وقتا انقدر نگاهت میکنم که گردن درد میشم...خلاصه بگم شیرینم تو خود بهشتی واسه من
عسل خانوم من خیلی شیطون شده همه جای خونه رو میچرخه به صورت سینه خیز و دنده عقب
یه دونه دندون داره که در 8 ماه و 12 روزگی مشاهده شد از قبلش احساس میشد ولی مطمین نبودیم...
میشینه خانوم طلا ولی یهو عقب و نگاه میکنه و خودشو پرت میکنه عقب
از لباس پوشیدن بخصوص کلاه سر کردن متنفره
رو تخت تعویضش به دقیقه نمیرسه میچرخه
مامی عاشقته ماشون من
چندتا از عکسای 8 ماهگی عشق مامی