فصل تازه

32 هفته گی روشا!

1392/11/20 20:17
نویسنده : هدیه
601 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر ناز من!

نمیدونم از کجا برات بگم از اول بگم اگه پراکنده نوشتم دیگه خودت به خانومیه خودت ببخش...اول از همه اینکه اولین چکاپ بیمارستان صارم رو رفتیم و خوب خداروشکر که همه چی خوب بود از محیط بیمارستان خیلی خوشم اومد اصلا عین بیمارستان نیست همه مریضایی هم که اومده بودن یا مامان بودن یا داشتن واسه  مامان شدن تلاش میکردن کلا جو خوبی داشت...دکتری هم که بعد از کلی تحقیقات انتخاب کردم خانوم دکتر مصدق هست اونم خوب بود به نظرم امیدوارم تا اخر خوب باشه و برای زایمانم هم ازش راضی باشم...بعد از بیمارستان با حدیث و کوروش رفتیم هایپر استار و یه دلی از عزانیشخنددراوردیم ولی من دیگه مثل قبل نمیتونم خیلی راه برم و زود خسته میشم تو شدلم احساس کشیدگی میکنم کلا هر جایی که میریم از قبل هی میگیم خدا کنه صندلی داشته باشه که تا خسته میشم بشینم رو صندلی خلاصه که خیلی نسبت به ماه پیش سنگین شدم و نشستن پاشدن برام شده عذذذذذذذااب واااای به روز که روی زمین بشینم 10 دور دوره خودم میچرخم تا پاشم اونم با کلی آه و اوه!!!تازه سعی کردم خیلی تو خونه نمونم پیاده روی کنم و ورزش کنم ولی خوب ماههای اخر همینه دیگه!هفته پیشم که کلاااااا برف اومد عجب برفی هم اومد یه 2 3 روزی تو خونه حبس شدیم به معنای واقعی!!!دیگه 4 شنبه ای خیلییییی حوصله ام سررفته بود و همچنان برف میبارید ولی به بابایی گفتم دیگه باید بریم بیرون من پوسیدم تو خونه و بابایی هم با کلی ترس و استرس منو برد بیرون و خیلی هم خوش گذشتقلبکادوی ولنتاین برام خرید منم که از قبل براش خریده بودم بهش دادم کادومو خیلییییییییییییییییییییی دوست دارم دخترم...فقط زودتر کادوهامونو دادیم چون بابایی نیست و سفرهافسوسفردا شبشم خونه عمه نیلوفر بودیم که برای باباییتولد گرفته بودن خیلی خوش گذشت

جمعه هم بابایی از صبح در حاله بدو بدو بود برای شب که میرفت!

راااااااااااستی عکسای بارداری رو هم گرفتیم خیلیییی خوب شده همشون و دوست دارم یه دونه اشو برات میذارم اینجا مه ببینی چه نخوذی بودی تو دل منقلبتکوناتم که ماشالله قوی شده و ساعتاشم تغییر کرده ولیییییییییییی امان از اون روزایی که دلت نمیخواد زیاد تکون بخوری من از دلشوره و استرس غش میکنم تا خانومم به خودشون یه تکونی بدنابرومامان جون اذیتم نکن دیگهههه زیاد تکون بخور که خیالم از خوب بودنت راحت باشهههههه

دیگه دیگه جونم برات بگه که بابایی هم تقریبا تا دوهفته دیگه نیست امیدوارم اینبار زود بگذرهچشم

خوب عروسکممممم اینم عکسی که من تو هفت ماهگی انداختم تو جوجه تودلم انقدی بودی

مثل همیشه امیدوارم خوب باشی سعی کن تو دلم بهت خوش بگذره ه ه

خدایاااااااااا شکرت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مریم مامان رادین و رهام
21 بهمن 92 17:53
جیگرشو چه خانمی شده واسه خودش موش کوچولوی من یادم بنداز این دفعه دیدمت سونیکید رو بهت بدم دیگه اینقدر کیت کت نخوری نگران نباش مامان جونی همه چی روبراهه
هدیه
پاسخ
آآآآآآره والله اضافه وزنم به خاطر همین کیت کتاییه که میخورم دیگه
ليلا
27 بهمن 92 23:21
كيت كت خور مواظب خودت باااااش ووشا به دنيا بياد ببين چه جوري عاشق كيت كت ميشه و روزي ده تا بخورهههه روشاااا زود بيااااا
هدیه
پاسخ
اره ه ه خوبه دیگه اونموقع با هم میخوریم من میشم بالون اون میشه بادکنک
باران(سرایش)
29 بهمن 92 12:37
سلام هدیه جونی عزیززززززززززززززززم عکست چه قشنگه حیف من بقیشون رو ندیدم انشالله جوجوت زودی بزرگ شه و همیشه هم تکون بخوره منم همین ترس و استرس رو دارم چیزی تا پایان نمونده ب امید خدا
هدیه
پاسخ
سلام الهام جون اره والله این استرس تا لحظه اخر باهامونه
نازنین مامان آروشا
5 اسفند 92 18:26
سلام خانومی به سلامتی دیگه چیزی نمونده روشا خانوم رو تو بغلت بگیری حسابی استراحت کن و بخواب و انرژی بگیر. عکس اتاقش و سیسمونیش رو هم بذار عکستون هم خیلی ناز بود
مدیر وب کوک ونمد
19 خرداد 93 19:17
سلام امیدوارم روشاکوچولو بسلامتی بدنیا بیاد به وب من هم سری بزنید واسه روشا چیزای خوشکلی داریم که مطمئنم پسندتون میشه KOOKONAMAD.BLOGFA.COM
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فصل تازه می باشد