فصل تازه

نصف راه

1392/9/2 18:15
نویسنده : هدیه
491 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجیه مامان

من قربون اون تکونات برم اخه شیطووووون الان حدودا 2 هفته است که تکونات واضح شده و قویقلب

فقط یه کم ساعتاش عجیبه هااااا مثلا ساعت 2/30 3 شب و 7 8 صبح خیلی تکون میخوری طوری که من چند شب پیش از خواب پریدم و اولش سعی کردم هیچی نگم ولی یهو گفتم ای واااااااااینگراناخه داشتی میپریدی بیرون...بابایی هم بیدار شد تو خواب  و بیدار گفت چیهههه؟گفتم تکون میخوره...یهو چشاش و تا اخررررین حد باز کرد گفت کی پشت پنجره؟؟؟؟؟

طفلی فکر کرد دزد اومدهخجالتبعد که من گفتم نهههه گولی تکون میخوره...لبخــــــــــــــندی زد و دستشو گذاشت رو شکمم گفت دخترم بخواب الان وقته خوابه مامانی رو اذیت نکن دختر خوبم...تو هم ارووووووم شدیقلب

واقعا صدای ماهارو انقدر خوب میشنوی جوجهههههههههههه؟عاشقتم دیگه

این از شیرین کاریای شمااااا

دو هفته پیش هم بابایی از سفر برگشت اخ که چقدر دلم براش تنگ شده بود...یعنی دیگه واقعا تحملم تموم شده بودااا

بابایی ایندفعه برای شما کلی سوغاتیای خوشگل اورده که من از یه سریش برات عکس میذارم که بعدا ببینی وقتی تو دل من بودی بابایی برات چیا سوغاتی اورده

از وقتی که بابایی اومده سرمون تقریبا هر شب گرمه...البته چندتا خبر بد شنیدم تو هفته گذشته که کلی روحیه امو خراب کرد و ذهنمو درگیر

خیلی سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی متاسفانه نمیشه

فقط از خدا براش سلامتی میخوام و از خدا میخوام که به خانواده اش رحم کنه ........

خووووووب دیگه از اتفاقهای این چند روز بگم که یه شب با گلی جون اینا و عمه نیلوفر اینا رفتیم شام بیرون که خیلی خوش گذشت

یه شب با دوستامون رفتیم که اونم خیلی خوب بود

دیشب هم یه مهمونی دعوت بودیم اونم خیلی خوب بود در کناره دوستامون خوش گذشت...

3 شنبه وقت سونو دارم از خانوم الماسیان امیدوارم همه چی خوب باشه و تو صحیح و سالم تو دلم بهت خوش گذشته باشه(جوجیه نازم ببخشید اگه 2 3 روز حالم بد بود و غصه زیاد خوردم)

الانم 20 هفته و 6 روز داری جوجه من

هووووووووووووووورااااااااااااااااااااااااا نصف راه و رفتیم امیدوارم از این به بعد هم به خوبی و تند تند بگذره و خدا یه فرشته ناز و پاکشو بذاره تو بغل ما

رااااااااااستی یه روز صبح از خواب بیدار شدم و بابایی گفت برات صبحونه درست کردمخوشمزهمممممممم عجب صبحونه ای بودددددددددد از اونم عکسیدم از خود راضی

این عکس یه سری از سوغاتیای گووووووولی جون ما

اینم عکس صبحونه ای که بابایی برامون درست کرد و من و تو هم خیلیییییییییییییییی خوش به حالمون شد

مثل همیشههههه خیلی مواظب خودت باش تو دلم بهت خوش بگذره

خدایــــــــــا شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

افسانه
3 آذر 92 12:01
ای جونم جوجه کوچولووووو...حسایی تو دل مامانت ورجه وورجه میکنیااااا عشق خاله نوش جونتو و دخملی صبحونه خوشمزه سوغاتی ها هم نبارک باشه
مریم مامان رادین
4 آذر 92 8:06
خیلی بامزه بود کی پشت پنجره! چشمت روشن هدیه جونی ایشالا یه عالمه مسافرت سه نفری هیجان انگیز در پیش داشته باشید سوغاتی های خوشگلت مبارک باشه جوجه کوچولو
هدیه
پاسخ
مرررررررررسی خاله مریم مهربون
شیرین مامی آرتین
5 آذر 92 14:26
سلام فرشته کوچولو عزیزدلم اولین باره که به وبلاگ قشنگت اومدم و از احساس قشنگ مامانت نسبت بهت خوندم و کیف کردم گلم. انشالله که این مدت باقی مونده رو هم به سلامت بگذرونی و به موقع و سالم و شاد بیای بغل مامان هدیه جون.
هدیه
پاسخ
سلاااااااااااام شیرین جون خوبی؟پسر گلت خوبه؟مرسی که بهمون سر زدی
لیلا
12 آذر 92 13:31
به به منم از این صبونه ها می خواااااااااااااااام
هدیه
پاسخ
چشمممممم خاله لیلا شما تشریف بیار خونه ما صبحونه ناهار شام در خدمتیم
غزال
27 آذر 92 11:35
عزیزم خیلد قشنگن مبارک نی نی منم عکسای دخترما به زودی میذارم خوشحال میشم ببینی
هدیه
پاسخ
مرسی عزیزم از کامنتت.چشممممممم حتما سر میزنم بهتون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فصل تازه می باشد